متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - dostjavdan

  • جنسیت : مرد
  • سن : 45
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : QC
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : راست و اصول گرا
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : انتخاب كنيد
  • درباره من : سلام
    من تا بحال نه سابقه ازدواج و نه سابقهء نامزدی داشتم و اهل دوستی با جنس مخالف هم نبوده و نیستم
    بدنبال نیمه دوم خودم که ومن و متدیت و اهل مطالعه هست میگردم و اگر کی بود که سنش هم به من میخورد و معیار های ذکر شده را داشت خوشحال ممیشم برای آشنایی بیشتر هماهنگ کنید
    آِ ی دی یاهو : Hamsare.Maan**همخونه**

    وبلاگ : http://niiaz.loxblog.com
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : http://niiaz.loxblog.com
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

از بـــــاورهای دروغین گذشتم
از افسانه های عشق گذشتم
از خوابهای آشفتهء شبهای حراس به صبح حقیقت رسیدم

باران غبار چشمانم را شست من اکنون میبینم

شبی که ندانسته نطفهء بودنم بسته شد
وتپش زندگی در قلبم به صدا در آمد
سحر گاهی که ورودم را به دنیای معماها با گریه ای آغاز
و در آغوش مادرم دوباره به خواب رفتم
تو با من بودی

بچگی های معصوم
پر صداقت های مومن
پر از قهرمان های جاودان
زمانی که خوشبختی در پرواز پروانه های رنگین بود
تــــــــــــــــو با من بودی

وقتی که یاس زندگی
با پرواز پروانه ها به هوا نرفت
و خنده در چشمهای مهربانت مرد
تــــــــــــــــــو با من بودی

لحظه ای که اولین بار چشم در آینه دوختم
و در حیرت بودنم فرو رفتم
تــــو با من بودی

وقتی به پوچیه قهرمان های داستان ایمان آوردم
و بدنبال معنای پاکی در چشم آدم ها خیره شدم
و تفسیر صداقت را در کتاب زندگی دورویی یافتم
تــــــــــــــــو با من بــودی

تو با من بودی
از ابتدا
از نخست
مثل سایه
مثل خواب
با من بودی
با من زیستی
و با من رشد کردی

قهرمانها در چشم من مردند
صداقت در دستهای دورویی له شد
خوشبختی در پرواز پروانه ها نبود
و خدا در لابلای ابرها لانه نساخته بود

معماههای زندگی یکی پس از دیگری حل شد
اما معمای وجود تو بزرگتر و بزرگتر از باورم گشت

به من بگو_ کیستی تو؟
چیستی تو؟
خواب هستی یا بیداری؟
رویا هستی یا هوشیاری؟

به من بگو:
تا شوق را از شور
عشق را از نور
و سیب سرخ زندگی را از باغ رویاهای دور بچینم
به من بگــــــــو!