متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - devilish

  • جنسیت : زن
  • سن : 28
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : هیکل زیبا
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : نرفتم
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : انتخاب كنيد
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : خرداد
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش





میخواهی بروی....... ؟ بهانه میخواهی ؟ باشَد

بگذار مَن بهانه را دستَت بدهم ... بٌرو ....

هر کس پرسید چرا ؟

بگو لجوج بود ! همیشه سَرسختانه عاشِقَم بود ....

بگو دروغ میگفت ! میگفت هرگز دلم رو نَشکَسته ای ...

بگو درگیر بود ! همیشه درگیر اَفسٌون نگاهَم بود ...

بگو بی احساس بود ! به همه ی فریادها ، توهین ها واَخم هایم فقط لبخند می زد ...

بگو او نخواست کَسی جز من در دلش خانه کند ...!





+ 5 + :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: + 5 +

10 سال پيش

به سلامت

بزن پیکو به سلامتی **همخونه** های شهرمون

که جز خودشون کسی رو نفروختن !!!

10 سال پيش

سلامتی شبی که خودش تو آغوشت باشه نه خیالش...

10 سال پيش

دلم از دوری صیاد به تنگ آمده است

من درون قفس و غصه به جنگ آمده است

آسمان سخت گرفتار و زمین می داند

شور شوریده گی ام سخت به چنگ آمده است

در پی گمشده ها گمشده ای در خویشم

آهوی بخت من انگار زرنگ آمده است

آری از کندی بی حاصل عمرم دیدم

پشت هر ثانیه عمری به درنگ آمده است

ای گل رفته از این خانه به یاد آور که

دل بی رنگ من از دست تو رنگ آمده است

من و این خاطره های تو و این شهر غریب

قصه ای تلخ که با رنج و شرنگ آمده است

پادگان نیست نویدی ز طرب خانه ی شعر

همدم خسته گی ام را تفنگ آمده است

10 سال پيش

یه هوایت بگو آنقدر به سرم نزند…
من ! سرم درد میکند…

10 سال پيش

تـو که نیستی
من به عکس هایت می نگرم
این همان تنفسِ مصنـوعی است . . .