متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - del_aram

del_aram
در خاطری که تو هستی, دیگران محکومند به فراموشی...+5 یادتون نره
3235
  • جنسیت : زن
  • سن : 39
  • کشور : ایران
  • استان : آذربایجان شرقی
  • شهر : تبریز
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : معرکه
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : پاره وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : فراری
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : ارومم و شاد حساسم و زود رنج عاشق همه افریده های خدا
    مایل به دوستی نیستم لطفا اصرار نفرمایید
  • علایق من : عاشق خدا و مامانم هستم
    شنا
    مسافرت
    و هر چیری که توش هیجان باشه
  • ماشین من : میخرم انشالا
  • آدرس وبلاگ : ندارم که
  • غذای مورد علاقه : قرمه سبزی باقلا پلو
  • ورزش مورد علاقه : شنا
  • تیم مورد علاقه : ندارم
  • خواننده مورد علاقه : محمد اصفهانی. محمد علیزاده. معین
  • فیلم مورد علاقه : آتش بس
  • بازیگر مورد علاقه : خودم
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : شاد و خوشحال
  • فریاد من : در خاطری که تو هستی, دیگران محکومند به فراموشی...+5 یادتون نره
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : آبان
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 64604_headgvzfotavquv5jvmvzexe7exsr8brds5me.jpeg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

مثل نفس کشیدن

بی آنکه بدانم به تو می اندیشم

افکار من آزادند به هر کجا که می خواهند بروند

و عجیب است که همه راهشان به سوی توست

و این حس را به من می دهند که می خواهم با تو باشم

و چه جایی امن تر از چشمانت، قلبت و آغوشت؟!

چیزی وجود ندارد که من بیشتر از با تو بودن بخواهم

دنیا را از دست می دهم و تو تمام دنیای من می شوی

به هر سمتی که می روم به تو می رسم

فکر کردن به تو گداری ست برای عبور از طوفان تتهائی

وقتی به تو می اندیشم تمام رؤیاها به دنبالم می افتند

و فاصله چیزی نیست جز باغ هایی که در آن گل های اشتیاق می روید

چیزی بالاتر از این نیست که من سبب خوشبختی تو باشم

و تو کلید دار تنها گنجینۀ دنیا

... تو در قلب من

هر روز ِ بی تو مثل یک روز ِ بی خورشید است، نفسم می گیرد!

تو را با قلبم می بینم و با روحم می بوسم

8 سال پيش

دوباره به من دروغ بگو

بگو که رویاهایت

میان مرگ و من

پرسه نمی زند

تن ات را چند بار خلاصه کرده ای

میان تن آب و طناب؟

چند بار مرد شده ای

به مرگ فکر کرده ای

چند بار به من

به پیراهن ام که نباشد؟

دروغ بگو قهرمان

مگر یک مرد

چقدر می تواند راست بگوید!؟

8 سال پيش

می ترسم از دستی که

به شانه ام بخورد

برگردم ببینم

تو

نیستی…!

مهدی نظارتی زاد



5++++