جایی که به ناحق کاخی بر افراشته مشود خانه های زیادی ویران میشود...
http://www.hamkhone.ir/member/25955/blog/view/91762--/
- جنسیت : مرد
- سن : 26
- کشور : ایران
- استان : کرمانشاه
- شهر : کرمانشاه
- فرم بدن : هیکل ورزشی
- اندازه قد : 1.70
- رنگ مو : طلایی
- رنگ چشم : آبی
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : ندارم
- وضعیت سواد : دیپلم
- نوع رشته : فنی و حرفه ای
- درآمد : خوب
- شغل : fast food
- وضعیت کار : پاره وقت
- دین : مسلمان
- مذهب : سنی
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : نرفتم
- شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : 405
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : فوتبال
- تیم مورد علاقه : پرسپولیس..بارسلونا...بایرن مونیخ
- خواننده مورد علاقه : خودم و دوستم
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : خوشحال
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : همراه اول
- نماد ماه تولد : شهریور
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 32883_head198hnp96b555pc1uo963tppd5mkbr9ug9s.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
مرا به تختم ببندید و تنهایم بگذارید
هر چقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید ...
من دارم او را ترک میكنم!!!
وبلاگ جدیدم:http:amir5619.blogfa.com
خوشحال میشم بیای و نظر بدی نفس
از کسی که دوسش داری بپرسی تــــــــــو مال کی هستی؟
و اون بدون معطلی بگه فــــــــقط مـــــــــال تــــــــــــــــــــو…
5+
بسیار زیبا
تمام خوبـــــی حس مالکیت اینه که
از کسی که دوسش داری بپرسی تــــــــــو مال کی هستی؟
و اون بدون معطلی بگه فــــــــقط مـــــــــال تــــــــــــــــــــو…
5+
نامزد غضنفر:اينقدر مى خوامت که دوست دارم تو بغلت بميرم
غضنفر: تو رو بخدا برو بغل ننت بمير واسه ما مشکل درست نکن
چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد .
چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت :
به گردنت بزنم یا به لبت ؟
چوپان گفت : آیا سزای خوبی این است ؟
مار گفت : سزای خوبی بدی است …
و قرار شد تا از کسی سوال بکنند ، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند .
روباه گفت :
من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم , برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند ، مار به استمداد برآمد و روباه گفت :
بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود …