متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - babaee

  • جنسیت : مرد
  • سن : 63
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : انتخاب كنيد
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : انتخاب كنيد
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : اخمو
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

اینروزها که هنوز نیستـنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم ..

ساکتم .. حرف نمیزنم.

نه که چیزی برای گفتن نباشد . . . نه!

به این سکوت پیله کرده ام . . . نه که ندانم چه بگویم . . . نـــه!!

اینروزها من از همیشه پر تر از حرفــم! از همیشه بیشتر گفتنی ها دارم . . .

ولی من ماندم و یک عـــــــالمه ناگفته هایِ ناشنیده ..

حرفهایم را جمع میکنم میگذارمشان گوشه ای روشن، میان دلــــــم!

میگذارمشان یک گوشه ی دلم و آنها را هر روز گردگیری میکنم و یادشان می اُفتم و خلاصه آنقدر نگهداریشان میکنم . . .

تا روزے که تو بیایــے !.!.!

روزی که تو باشی و بخواهی برایت حرف بزنم!

تا وقتی برمیگردی اتاقم پر از دوست داشتنی های تو باشد!
دلم برات تنگ شده...با يه عالمه حرف كه نمي تونم بزنم.

10 سال پيش

خماري نبودنت را ميكشم رفيق...
اما
هرگز تن به نعشگي با نامردان نخواهم داد....

10 سال پيش

من از ميان واژ ه هاي زلال دوستي را برگزيد ه ام
انجا كه برفهاي تنهايي اب ميشوند در صداي تابستاني يك دوست...

10 سال پيش

اینروزها که هنوز نیستـنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم ..

ساکتم .. حرف نمیزنم.

نه که چیزی برای گفتن نباشد . . . نه!

به این سکوت پیله کرده ام . . . نه که ندانم چه بگویم . . . نـــه!!

اینروزها من از همیشه پر تر از حرفــم! از همیشه بیشتر گفتنی ها دارم . . .

ولی من ماندم و یک عـــــــالمه ناگفته هایِ ناشنیده ..

حرفهایم را جمع میکنم میگذارمشان گوشه ای روشن، میان دلــــــم!

میگذارمشان یک گوشه ی دلم و آنها را هر روز گردگیری میکنم و یادشان می اُفتم و خلاصه آنقدر نگهداریشان میکنم . . .

تا روزے که تو بیایــے !.!.!

روزی که تو باشی و بخواهی برایت حرف بزنم!

تا وقتی برمیگردی اتاقم پر از دوست داشتنی های تو باشد!

10 سال پيش

میگویند دلتنگت نباشم ، خدای من ! انگار به آب میگویند خیس نباش

احساسم منم اينجوري
ممنون از اين كه به يادم بودي،يه دنيا برام ارزش داره...

10 سال پيش

میدونی خیلی چیزا داری و خیلی چیزا نداری ؟ مثلا معرفت داری ولی لنگه نداری !