متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - azar333

  • جنسیت : زن
  • سن : 47
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : هیکل زیبا
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : قهوه ای روشن
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : دارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم انسانی
  • درآمد : خوب
  • شغل : آزاد
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : میانه رو
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : انتخاب كنيد
  • درباره من : خیلی نزدیک نشو
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

7 سال پيش

آنقـــــدر دلـــم را شکسته انـــد

کـــه تمام راه هــای منتهی بـــه دل خــراب شـده است

چندیست تــابـــلو زده ام

کارگران مشغول کارنـــد آهسته بــرانید

نـــه بـــرای دل شکسته ام

بــــــرای شما کـه از زخـم دلـــم زخــم بـــر نــداریـــد....

7 سال پيش

هرکس خواهان موفقیت است باید یاد بگیرد که ناکامی جزء حتمی فرایند پیشرفت است

7 سال پيش

میان این تعصب ها، میان جنگ مذهب ها!
یکی افکار زرتشتی، یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی، یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است، یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست، در این دنیای انسانی ...
خدا یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی ....
رها کردیم خالق را گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟! مگر نه این که انسانیم!
اگر روح خدا در ماست... خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟!
برای خود پرستی هاست ...من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد لباس میش می ترسم
از آن جشنی که اعضای تنم دارند خوشحالم
ولی از اختلاف مغز و دل با ریش می ترسم
هراسم جنگ بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد، اما اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاق افکار تهی بر خویش می ترسم
کلام آخر این شعر یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش وهم از خویش میترسم...

7 سال پيش

باورت شد عشق اینجا ذلت است؟

عاشقی سوزاندن حیثیت است؟؟

باورت شد دوستی ها لحظه ایست؟

بیوفایی قسمتی از زندگیست؟؟

من که گفتم حاصلش دل بستگیست!

در نهایت خستگی و خستگیست!

من که گفتم این بهار افسردگیست!

دل نبند این پرستو رفتنیست!

عاقبت دیدی که ماتت کردورفت!

خنده‌ای بر خاطراتت کرد و رفت!

عجب کاری بدستت داد دل!

هم شکست و هم شکستت داد دل!

7 سال پيش

بعضی وقتا قهر نمیکنی که بری .......
قهر میکنی تا ببینی چقدر واسه طرفت ارزش داری !...
تا وقتی میاد و از دلت در میاره......
علاقت بهش دو برابر بشه ........
اگه همه اینو میفهمیدن......
شبا هیچکس باغصه نمیخوابید .......
اما حیف...
اینجـــــــــا زمین است،قیمت یک عــــــــــــــشق تا عــــــــــــشق دیگر...
یـــــــــــک قهر ساده است..........!
همیــــــــــــــــــــــن..

7 سال پيش

گوشهایم را می گیرم
چشمهایم را میبندم
زبانم را گاز می گیرم
ولی حریف افکارم نمیشوم
چقدر دردناک است فهمیدن
خوش به حال عروسک اویزان به ایینه ماشین
تمام پستی بلندی زندگی را فقط می رقصد.