- جنسیت : زن
- سن : 25
- کشور : ایران
- استان : اصفهان
- شهر : اصفهان
- فرم بدن : متوسط
- اندازه قد : 1.70
- رنگ چشم : قهوه ای
- رنگ مو : قهوه ای تیره
- تیپ لباس : اسپرت
- سيگار : بدم میاد
- وضعیت زندگی : با دوستان
- اجتماع : تعامل با همه ی افراد
- زبان : فارسی
- برنامه مورد علاقه : فيلم هاي تخيلي
- وضعیت تاهل : مجرد
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : علوم تجربی
- شغل : انتخاب كنيد
- درآمد : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : دانشجو
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : میانه رو
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : ندارم
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : هندبال،والیبال
- تیم مورد علاقه : اسپرت
- خواننده مورد علاقه : مهدی احمدوند
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : کنجکاو
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : دی
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد


کاش میآمدی و
دوباره از باغ نگاهم انگور میچیدی
من هر روز تشنهی نگاه مهربان توأم
و در آرزوی شنیدن صدای تو
دل تنهایم
و شعرهایی که گاهی برایت مینویسم
و جان ناقابلی که در تن دارم
و خیال تو که هر شب لابهلای موهایم غوطهور میشود
همه در انتظار توست.

از هر تعلقی که گذشتم، تواناتر شدم.
هر روز چیزی را ترک کردم و هر روز چیزی مرا ترک کرد.
با هر تَرْکی، خاکِ تنم تَرَکی برداشت و چیزی از آن رویید،
بالی شاید، کوچک و شفاف و نامرئی.
پریدن با پرهایی ناپیدا مرا بی پروایی آموخت.
آخرین تمنایم سنگی است سهمگین که بر شانه هایم چسبیده است،
باری که قرن هاست به ناگزیر هر زنی آن را برده است.
فردا آن را از شانه هایم پایین خواهم گذاشت
زیرا که در این کوله پشتی، توشه نیست؛
تقاضا و تمناست و آدمی زیر بار تقاضاها
و تمناهایش تلف خواهد شد.
رهیدن، رنج بسیار دارد اما پاداشی نیز دارد که آن رنج را التیام میبخشد.
چه ناچاری دلپذیری است که راه رستگاری جز از گذشتن نمیگذرد

کاش میآمدی و
دوباره از باغ نگاهم انگور میچیدی
من هر روز تشنهی نگاه مهربان توأم
و در آرزوی شنیدن صدای تو
دل تنهایم
و شعرهایی که گاهی برایت مینویسم
و جان ناقابلی که در تن دارم
و خیال تو که هر شب لابهلای موهایم غوطهور میشود
همه در انتظار توست