متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - ashkan007

ashkan007
قطاری سوی “خـــــــــدا” میرفت،همه مردم سوار شدند….به بهشت که رسیدن همه پیاده شدن…و فراموش کردن که مقصد “خـــــــــــدا”بود نه بهشت… _
723
  • جنسیت : مرد
  • سن : 31
  • کشور : ایران
  • استان : مازندران
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : تفریحی میکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : بیکار
  • وضعیت کار : بیکار
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : نرفتم
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : بد جنس
  • فریاد من : قطاری سوی “خـــــــــدا” میرفت،همه مردم سوار شدند….به بهشت که رسیدن همه پیاده شدن…و فراموش کردن که مقصد “خـــــــــــدا”بود نه بهشت… _
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : اسفند
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

زمان میگذرد
بی هیچ درنگی
اما من
ساکن وبی رمق چون مردگان فقط به تماشا نشسته ام
فقط گاهی
یادی خاطری لبخندی محو برلبانم می نشیند
وگاهی
یادی و خاطری قطره اشکی برگونه ام

10 سال پيش

زمان میگذرد
بی هیچ درنگی
اما من
ساکن وبی رمق چون مردگان فقط به تماشا نشسته ام
فقط گاهی
یادی خاطری لبخندی محو برلبانم می نشیند
وگاهی
یادی و خاطری قطره اشکی برگونه ام

10 سال پيش

دِلْ تنگے اَم را با فاصلــہ مے نویسَمْـــ …

تا شایدْ فاصلــہ اے بین دِلَمْـــ و تنگے بیُفـــتدْ …

چــہ خیالــــِ خامے … !

اینْ مَدار فاصلــہ مُـــوَربْ اَستْ …

چندے کــہ بگذردْ …

دوباره مے شَودْ : ” تَــــــنْـــــــــگے ِ دِلْ…

10 سال پيش

هــوس کــرده ام

کـــه تـــو بـاشـــی

منــــ بـــاشـم

و هیچـکـسـ نبـاشـــد

آنگـــاه داغتـــریـنــ آغــــوش هـــا را از تنـتــــ

و شیـریـــن تـریــن بــوســـه هـــا را از لبـــانتــــ بیـــرون بکشـــم

بــه تـلـــافـی تمـــامـ ِ روزهــایـــی کـــه میخــــواهمتــــ

و نیسـتـــی ...

10 سال پيش

گاهی وقتا آدم دلش میخواد دو تا دستش رو بذاره دو طرفه صورت

عشقش

محکم فشار بده !

بعد لباش که غنچه شد ، محکم ماچش کنه