متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - آرش

هیچوقت از خدا نخواستم همه دنیا مال من باشه، فقط خواستم اونی که دنیای منِ مال هیچکس نباشه
110019
  • جنسیت : مرد
  • سن : 36
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • رنگ مو : مشکی
  • تیپ لباس : ساده
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : با مادر
  • اجتماع : تعامل با همه ی افراد
  • زبان : فارسی
  • برنامه مورد علاقه : برنامه هاي ورزشي
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : دیپلم
  • نوع رشته : علوم انسانی
  • شغل : شرکت بیمه
  • درآمد : متوسط
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : سایر ادیان
  • مذهب : دیگر
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : خوشحال و شنگول
  • علایق من : هوای ابری و بارانی
  • ماشین من : پاهام
  • آدرس وبلاگ : ندارم
  • غذای مورد علاقه : لوبیا پلو - پیتزا - کلم پلو - کباب دیگی
  • ورزش مورد علاقه : فوتبال - تنیس
  • تیم مورد علاقه : استقلااااااال - انگلیس
  • خواننده مورد علاقه : گوگوش - چاووشی - سپیده - هنگامه - اندی - منصور
  • فیلم مورد علاقه : سریال زخم کاری - آقازاده
  • بازیگر مورد علاقه : مهناز افشار - هانیه توسلی - رعنا آزادی ور - مهران مدیری - هومن سیدی - جواد عزتی
  • کتاب مورد علاقه : بازی و زندگی - از دولت عشق -
  • حالت من : مهربون
  • فریاد من : هیچوقت از خدا نخواستم همه دنیا مال من باشه، فقط خواستم اونی که دنیای منِ مال هیچکس نباشه
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : اردیبهشت
  • تعداد اخطار : انتخاب كنيد
  • دلیل اخطار : انتخاب كنيد
  • هدر پروفایل : 17304_head11kc1qo5n12kdd4oc936v3hhu83116cpxo.jpg
  • آهنگ پروفایل : http://up.hamkhone.ir/6/b1eab8b143a0d4b7462dd9477e73f9e4.mp3

2 هفته پيش

گاهی بعضی‌ها با ما جور در می‌آيند،
اما همراه نمی‌شوند،
گاهی نيز آدم‌هايی را می‌يابيم
كه با ما همراه می‌شوند
اما جور در نمی‌آيند.
گاهی اويی را كه دوست می‌داری احتياجی به تو ندارد
زيرا تو او را كامل نمی‌كنی.
تو قطعه گمشده او نيستی،
تو قدرت تملک او را نداری.
گاه نيز چنين كسی تو را رها می‌كند
و گاهی نيز چنين كسی به تو می‌آموزد
كه خود نيز كامل باشی،
خود نيز بی‌نياز از قطعه‌های گم شده.
او شايد به تو بياموزد كه خود به تنهايی سفر را آغاز كنی،
راه بيفتی،
حركت كنی.
او به تو می‌آموزد و تو را ترک می‌كند،
اما پيش از خداحافظی می‌گويد:
شايد روزی به هم برسيم،
می‌گويد و می‌رود
و آغاز راه برايت دشوار است.
اين آغاز، اين زايش،‌
برايت سخت دردناک است.
بلوغ دردناک است،
وداع با دوران كودكی دردناک است،
كامل شدن دردناک است،
اما گريزی نيست.
و تو آهسته آهسته بلند می‌شوی
و راه می‌افتی و می‌روی
و در اين راه رفتن دست و بالت بارها زخمی می‌شود،
اما آبدیده می‌شوی
و می‌آموزی كه از جاده‌های ناشناس نهراسی،
از مقصد بی‌انتها نهراسی،
از نرسيدن نهراسی
و تنها بروی و بروی و بروی...
شل_سیلوراستاین


+5