در عروسی تو خواهم رقصید
اگرچه ناشیانه
حتی اگر چشمانم
دو پنجره باشند
روبه رگبارهای پاییزی چمخاله...
آن شب مقابل چشمانت
تانگویی تکنفره خواهم رقصید
با باران......
- جنسیت : مرد
- سن : 32
- کشور : ایران
- استان : انتخاب كنيد
- شهر : کرج
- فرم بدن : هیکل زیبا
- اندازه قد : 1.80
- رنگ مو : قهوه ای تیره
- رنگ چشم : قهوه ای
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : نمیکشم
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : انتخاب كنيد
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : متاهل
- وضعیت بچه : میخواهم
- وضعیت سواد : کارشناسی
- نوع رشته : علوم ریاضی
- درآمد : خوب
- شغل : آزاد
- وضعیت کار : مدیر
- دین : مسلمان
- مذهب : شیعه
- دید سیاسی : هیچکدام
- خدمت : معاف
- شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : LX
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : قرمه سبزي
- ورزش مورد علاقه : دفاع شخصي
- تیم مورد علاقه : پرسپوليس
- خواننده مورد علاقه : فردمنش
- فیلم مورد علاقه : عصريخبندان
- بازیگر مورد علاقه : فروتن
- کتاب مورد علاقه : نوستراداموس
- حالت من : عاشق
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : ایرانسل
- نماد ماه تولد : اردیبهشت
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : انتخاب كنيد
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد
10 سال پيش
ida20
10 سال پيش
ida20
روسریت را سفت ببند
لباسهایت پوشیده باشد...
ارایش نکن اگر راه دارد زیبا هم نباش
دخترک پنهان کن خویش را...
اینجا ایران است......
در دانشگاه هزاران خواستگار داری ولی تنها خواستگار یک شبند...
در خیابان هزاران راننده ی شخصی داری امامقصد همه
مکان خالیست و بس...
کمی که فکر کنی لرزه بر بدنت مینشیند...
دخترک اینجا چشمها گرسنه تر از معده هاست ...
سیراب شدن چشمها خیال باطل است...
از دید مردم اینجا اگر زشت باشی هرزه ای...
اگر زیبا باشی **همخونه** ای...
اگر اجتماعی برخورد کنی میگویند خراب است ...
اگر سرد باشی میگویند قیمتش بالاست...
دخترک اینجا زن بودن دل شیر میخواهد...
اینجا باید مرد باشی تا بخواهی زن باشی...
10 سال پيش
amin36
باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر
باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه
یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم
می دریدم قلب خود را
دور می گشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه
پر بهانه زود برگردی به خانه
یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد
این ترانه باز باران باز می گردم به خانه
10 سال پيش
zahra114
تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی
داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی
هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی
با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوی
این عابران که می‌گذرند از خیال من
مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی
تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن
در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی
باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت
وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی