متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - adorina1361

adorina1361
ای کاش یادبگیریم واسه خالی کردن خودمون کسی و لبریز نکنیم...
1141
  • جنسیت : زن
  • سن : 41
  • کشور : ایران
  • استان : کردستان
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : انتخاب كنيد
  • رنگ مو : انتخاب كنيد
  • رنگ چشم : انتخاب كنيد
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی ارشد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : خوب
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : یه دوست و همصحبت خوب میخوام.یکی که ارزشها واسش نمردن.یکی که (آدم) باشه ودلش پاک باشه از هرچیزی که آدمو از آسمونی بودن دور میکنه..اگه کسی بود واسم پی ام بزاره.. .
  • علایق من : هرچیزی که بشه وجود خدا رو در آن حس کرد...
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • حالت من : اخمو
  • فریاد من : ای کاش یادبگیریم واسه خالی کردن خودمون کسی و لبریز نکنیم...
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پرکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
آن طفل که چو پیر ازین قافله درماند
وان پیر که چون طفل به بانگ جرسی رفت
از پیش و پس قافله ی عمر میدنیش
گه پیشروی پی شد و گه باز پسی رفت
ما همچو خسی بر سر دریای وجودیم
دریاست چه سنجد که بر این موج خسی رفت
رفتی و فراموش شدی از دل دنیا
چون ناله ی مرغی که ز یاد قفسی رفت
رفتی و غم آمد به سر جای تو ای داد
بیدادگری آمد و فریادرسی رفت
این عمر سبک سایه ی ما بسته به آهی ست
دودی ز سر شمع پرید و نفسی رفت

10 سال پيش

خدا را چه دیدی دوست من !؟

شاید ، یک روزی ،

" درد "

قیمت پیدا کرد و ما ثروتمند شدیم !

10 سال پيش

امروز تو خيابون يه دختر رو ديدم اندازه يه پسره آرايش كرده بود...!

والا خجالتم خوب چيزيه

10 سال پيش

دختر : کجایی عزیزم؟
پسر : تازه از بیرون اومدم خستم میخوام بخوابم کم کم
تو کجایی فداتشم؟؟
دختر : من تو مهمونیم دقیقا پشت سرت دستاشو ول کن

10 سال پيش

دلَـــــم یکـــــ ڪـوچـــــﮧ مــےخـــــواهَــــد

بی بن بَـــســـٺ . . .

وَ بــــارانـــے نَــــمــ نَــــمــ . . .

وَ یڪــــ خـــــدا ،

ڪــــﮧ ڪـــمــے بــــا هَــــم راه بــــرَویـــــم !!!

10 سال پيش

هيچ روزي تکرار نمي شود
هيچ شبي ، دقيقاً مثل شب پيش نيست
هيچ بوسه‌اي ، مثل بوسه‌ي قبل نيست
و نگاه قبلي مثل نگاه بعدي
روزها ، همه زودگذرند
چرا ترس ، اين همه اندوه بي‌دليل براي چيست ؟
هيچ چيزي هميشگي نيست
فردا كه بيايد ، امروز فراموش شده است