متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - Taranom1991

Taranom1991
خدا همیشه ی راه مخفی داره...از لطفش ناامید نشید....
4385
  • جنسیت : زن
  • سن : 33
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : لاغر
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : انتخاب كنيد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : متوسط
  • شغل : ......
  • وضعیت کار : پاره وقت
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : دوستی خارج از نت....شماره دادن..و چت های مورد دار....
    به هیچ وجه نداریم.....
    آی من با همه فرق دارمو من داداشه فردینمو من اصن خوده فردینم نداریم
    "نه" تمام.....
    خواهرم شو و آبجی گلم دوست دارمو این حرفا که قدغن......
    بیخود اعصابه خودتو منو بهم نریز
    یستگی به رفتار شما و شخصیت شما رفتار منم عوض میشه....
    پس سعی کن احترامت دست خودت باشه....
    سعی نکن نظرمو عوض کنی...ممنون میشم
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : 4اثر فلورانس اسکاول شین
  • حالت من : سپاسگذار
  • فریاد من : خدا همیشه ی راه مخفی داره...از لطفش ناامید نشید....
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : مرداد
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 69087_headxnu7e6162dhsr5ef61vo3zjvtk4h2hvoxf.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

سکوت دوستی است که هرگز خیانت نمی‌کند . . .

8 سال پيش

هر وقت احساس تنهایی و غربت کردید ، یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است ... و یادمان باشد که با تمام بدی هایمان ، خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

8 سال پيش

اگر خداوند برای لحظه ای فراموش میکرد که من عروسکی کهنه ام و تکه کوچکی از زندگی به من ارزانی میداشت ،

احتمالا همه آنچه را که به فکرم میرسید نمیگفتم بلکه به همه ی چیزهایی که میگفتم فکر میکردم.
کمتر میخوابیدم و بیشتر رویا میدیدم چون میدانستم

هر دقیقه ای که چشممان را بر هم میگذاریم شصت ثانیه ی نو را از دست میدهیم.
هنگامی که دیگران می ایستند راه میرفتم

و هنگامی که دیگران میخوابیدند بیدار میماندم.
هنگامی که دیگران صحبت میکردند گوش میدادم و از خوردن یک بستنی شکلاتی چه لذتی که نمیبردم.
کینه ها و نفرت هایم را روی تکه ای یخ مینوشتم و زیر نور آفتاب دراز میکشیدم.

8 سال پيش

باید آنقد زیبا بخندی که اطرافیانت خجالت بکشند تو را به گریه بیندازند !

8 سال پيش

طوری بخند که حتی تقدیر شکستش را بپذیرد،

چنان عشق بورز ...

که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود ...

و طوری خوب زندگی کن ...

که حتی مرگ از تماشای زندگیت سیر نشود ...!

این زندگی نیست که می گذرد ما هستیم که رهگذریم ...

پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن مهربان باش و محبت کن ...

می دانی ..!!

روزها بلاخره به شب می رسند.

تا رسیدن شب از گذشت روزت راضی باش دوست من ..

8 سال پيش

سرسوزنی اگر مرا میخواست ، زمین و زمان را به هم میدوختم !