متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - Saeedeh73

Saeedeh73
تنهایی رو تو تنهایی تجربه کنی بهتر از اینه که تنهایی رو در کنار یکی دیگه تجربه کنی
7018
  • جنسیت : زن
  • سن : 29
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : انتخاب كنيد
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : دانشجو
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : Daneshjoo karshenasi shimi darooei
    Shookh tab ..lajbaz ...harkari doos dashte basham mikonam ...manteghi ..az bi adabi badam.miad ....
  • علایق من : Tamashaye football va valyball
    Gashtan ba doostam
    Ghaza khordan
    Azmayeshgah
    Mosaferat raftan
    Soozhe peyda kardan ba doostam too uni
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : Gheyme bademjoon
  • ورزش مورد علاقه : Vallyball
  • تیم مورد علاقه : Perspolis-barsa
  • خواننده مورد علاقه : Ziadan
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : ریلکس
  • فریاد من : تنهایی رو تو تنهایی تجربه کنی بهتر از اینه که تنهایی رو در کنار یکی دیگه تجربه کنی
  • اپراتور : انتخاب نشده
  • نماد ماه تولد : اسفند
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

7 سال پيش

⭕️ فکر نکن دشمن داشتن در زندگی درد و رنجه،
میتونه نعمت هم باشه،
یه آدم عاقل از دشمن هاش
بیشتر چیز یاد میگیره
تا یه آدم احمق از دوستاش!

Rush

+5


7 سال پيش

کاش چون پاییز بودم ، کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
آفتاب دیدگانم سرد میشد

7 سال پيش

گلدونا گل ندادن
درختا بار ندادن
گوسفند و گاو و میش ها
ماست و پنیر ندادن
گندمهای بیابون
یه لقمه نون ندادن
چشمه های تو دالون
یه چیکه آب ندادن
به هر کی هر چی گفتم
به من جواب ندادن
مردای مست کوچه
تو جیباشون کلوچه
تلو تلو میرفتن
از پیچ و تاب کوچه
آی آدمای مرده
ترس دلاتونو برده
پس چرا ساکت هستین
سگ دلاتونو خورده
به هر کی هر چی گفتم
به من جواب ندادن
بسه ساکت نشستن
در خونه ها رو بستن
ار همه دل بریدن
دل به کسی نبستن
یالا پاشین بجنگین
با این روزای ننگین
چه فایده داره اینجا
حتی نشه بخندیم
تقدیمی به یه دوست قدیمی

7 سال پيش

عاقبت دلبر مرا گریاند و رفت
بی وفایی را به من فهماند و رفت

داشتم با عشق محکم می شدم
ریشه های عشق را سوزاند و رفت

نو نهالی بودم از روی گلش
او چه بی رحمانه ام خشکاند و رفت

امن آغوشش برایم خانه بود
بی مروت خانه را لرزاند و رفت

مانده بودم زیر چتر پلک او
با تگرگی پلک را چسباند و رفت

بیقرار از بوسه هايش تا شدم
با قراری پسته را خنداند و رفت

حرف هايي در دلم جا مانده بود
غصه ام را از نگاهم خواند و رفت

مانده بودم کیست؟ این مهتاب رو
او خودش را زود بشناساند و رفت

تا نگاهش در نگاهم برق زد
از نگاهم روی برگرداند و رفت
خواب را از چشم هایم برده بود
چشم را با گریه ای خواباند و رفت.