متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - SAJAD0098

SAJAD0098
1174
  • جنسیت : مرد
  • سن : 35
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.80
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کاردانی
  • نوع رشته : فنی و حرفه ای
  • درآمد : عالی
  • شغل : تراشكار
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : معاف
  • شوخ طبعی : خیلی شوخ طبع
  • درباره من : چپ دست هستم
  • علایق من : بحث راجب دين اسلم
  • ماشین من : سمند
  • آدرس وبلاگ : javadhacker.blogfa
  • غذای مورد علاقه : ماكاروني آبگوشت
  • ورزش مورد علاقه : شطرنج
  • تیم مورد علاقه : تراختور
  • خواننده مورد علاقه : محمد محمدي مجيد خراطها
  • فیلم مورد علاقه : بيشتر طنز
  • بازیگر مورد علاقه : الناز شاكر دوست علي صادقي مهران مديري
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : از خود راضی
  • فریاد من : غم كشيدن كار هر نقاشي نيست
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : مهر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 15704_headxd6ktoofzea134e3gcogvnohbs5eurgjvd.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

10 سال پيش

چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!

10 سال پيش

اینجا زمین است ، رسم ادم هایش عجیب است ...

اینجا گم که می شوی به جای ان که دنبالت بگردند

، فراموشت می کنند....

......................

بلاگ جدیدم : یادم باشد ....

http://www.hamkhone.ir/member/592/blog/view/88519/

دوست عزیز ، ممنون میشم ببینی و نظر بدی

10 سال پيش

ی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشيد سرد غروبم
بی تو بی‌نام و بی‌سرگذشتم.
بی تو خاکسترم
بی تو، ‌ای دوست!

10 سال پيش

ﭼﺮﺍ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﻳﺖ ﺍﻧﻘﺪﺭ بی ﺭﻧﮓ ﺍﺳﺖ ؟

ﺍﻣﺎ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﻧﺒﻮﺩ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﻩ

آﺭی ﺑﺎ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺎ تویی ﻛﻪ ﺍﺯ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﮔﺬﺷﺘﯽ

ﻭ ﺣﺘﻲ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﻧﭙﺮﺳﻴﺪی ﭼﺮﺍ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻳﺖ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎﺭﺍنی ﺍﺳﺖ

5+

10 سال پيش

نه اینکه زانو زده باشم .....
نه .....
فقط تنهایی سنگین است ......

10 سال پيش

درکلاس ادبیات معلم گفت:
فعل رفتن راصرف کن،رفتم رفتی رفت...
ساکت میشوم ومیخندم خنده ام تلخ میشود
استاد دادمیزند ادامه بده.
و من میگویم رفت...رفت... رفت...
و دلم راشکست...