متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - Godzila

  • جنسیت : زن
  • سن : 29
  • کشور : ایران
  • استان : مرکزی
  • شهر : آرادان
  • فرم بدن : لاغر
  • اندازه قد : 1.60
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : اسپرت
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : با مادر
  • اجتماع : خيلي خود بين
  • زبان : Russian
  • برنامه مورد علاقه : اصلآ تلوزيون نگاه نميكنم
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : نمیخواهم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : خوب
  • شغل : کارمند
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : رفتم
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : مهربونم و دل رحم... ملوس و دوست داشتنی وبسسسسیاااار خواستنی
    گاهی شیطونم و گاهی مظلوم که ببینی میگی یه مو کف دست این بچه نیست
    صادقم، از دروغ و دورویی بدم میاد، با کسی دشمنی ندارم، با همه با احترام برخورد میکنم اما خیلیا چشم دیدنم رو ندارن...
    فعلا همینا یادمه...
  • علایق من : موسیقی. مطالعه. ماشین سواری. تفریح و گردش که متاسفانه بیشتر وقتا پایه ندارم،
  • ماشین من : ۲۰۶سفید
  • آدرس وبلاگ : داشتم ازبس سرنزدم حذف شد!
  • غذای مورد علاقه : ماهیچه/ قرمه سبزی/ لازانیا
  • ورزش مورد علاقه : اسب سواری. ولی میترسم تاحالا سوار نشدم خخخ
  • تیم مورد علاقه : هیچی...
  • خواننده مورد علاقه : خیییییلیا...
  • فیلم مورد علاقه : اهل فیلم نیستم زیاد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : کتاب فارسی سال اول دبستان خخخ
  • حالت من : از خود راضی
  • فریاد من : فریادم نمیاد فعلن
  • اپراتور : همراه اول
  • نماد ماه تولد : انتخاب نشده
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد


6 سال پيش

گاهی دست خودت نیست

دوست داشتن کسی

که می دانی نمی شود او را داشت

اما مطمئنی تا ابد

دوست داشتنش

تکه تکه ات می کند …


6 سال پيش

دیدمت انگار چیزى بر دلم تأثیر کرد
با نگاه ساده ات دنیاى من تغییر کرد
دیدمت با لحن آرامى صدایم کردى و
این دل مغرور در لحن صدایت گیر کرد
غرق آرامش مرا خواندى و گفتى میشود
با سوالم ذهنتان را هم کمى درگیر کرد؟
میشود با من بمانى! ساده… میخواهم تو را
جمله ای ساده دلم را بردو در زنجیر کرد
اندکی با شوق، بی وقفه نگاهت کردمو
در دلم گفتم که چشمانت دلم را پیر کرد!
رفتى و از دور میدیدم پر از دلشوره ای
تو نفهمیدى که عشقت در دلم تکثیر کرد
تیر اخر را زدی وقتی که گفتی عاشقم
عاشقت بودن مرا از هر تجرد سیر کرد


6 سال پيش

دلم؛ برای خودم تنگ می شود

روزهایی که بیشتر می خندیدم

روزهایی که اتاق

هوای بیشتری داشت ،

روزهایی که تو را داشتم …


6 سال پيش

شوق دیدار تو را دارم نمی آیی چرا؟
مثل باران ، تند میبارم نمی آیی چرا؟
خسته ام از درد ، از آهنگ های بیکلام
خسته از آهنگ گیتارم نمی آیی چرا
غرق در کابوس میمانم مجال خواب نیست..
من چرا تا صبح بیدارم؟ نمی آیی چرا؟
رفته ای! با خاطراتت اشک میریزم هنوز
باز غم در سینه میکارم نمی آیی چرا؟
ای دوای درد قلبم، خسته ام از زندگی
بی تو در بستر گرفتارم نمی آیی چرا
نسخه ای پیچیده دکتر بوسه بر لبهای عشق
آه، محتاج پرستارم نمی آیی چرا
هیچ کس من را پرستاری به جز روی تو نیست
از تب این عشق، بیمارم نمی ایی چرا


6 سال پيش

عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !
زیبا بود امّا شوخی!!!!
حالا . . .
تو بی تقصیری !
خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . !
تمام این تنهایی
تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » بود


6 سال پيش

دلم تنگ است …
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است،
سکوت از کوچه لبریز است،
صدایم خیس و بارانی ست،
نمی دانم چرا؟
در قلب من پاییز طولانی ست …!