- جنسیت : مرد
- سن : 46
- کشور : ایران
- استان : تهران
- شهر : تهران
- فرم بدن : انتخاب كنيد
- اندازه قد : انتخاب كنيد
- رنگ چشم : انتخاب كنيد
- رنگ مو : انتخاب كنيد
- تیپ لباس : انتخاب كنيد
- سيگار : انتخاب كنيد
- وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
- اجتماع : خيلي اجتماعي
- زبان : انتخاب كنيد
- برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
- وضعیت تاهل : متاهل
- وضعیت بچه : انتخاب كنيد
- وضعیت سواد : انتخاب كنيد
- نوع رشته : انتخاب كنيد
- شغل : انتخاب كنيد
- درآمد : انتخاب كنيد
- وضعیت کار : انتخاب كنيد
- دین : انتخاب كنيد
- مذهب : انتخاب كنيد
- دید سیاسی : انتخاب كنيد
- خدمت : انتخاب كنيد
- شوخ طبعی : انتخاب كنيد
- درباره من : انتخاب كنيد
- علایق من : انتخاب كنيد
- ماشین من : انتخاب كنيد
- آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
- غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
- ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
- تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
- فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
- بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
- کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
- حالت من : خسته
- فریاد من : انتخاب كنيد
- اپراتور : انتخاب نشده
- نماد ماه تولد : انتخاب نشده
- تعداد اخطار : نداره
- دلیل اخطار : انتخاب نشده
- هدر پروفایل : 39926_head7f6zqthe1btjct516yznfzg78dk4m47j94.jpg
- آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد


,•’``’•,•’``’•,
.’•,`’•,*,•’`,•’
....`’•,,•’`
-----------♥
---------♥
--------♥
-------♥
-----♥
---♥
--♥
سلاملکممممم

گاهی بعضیها با ما جور در میآيند،
اما همراه نمیشوند،
گاهی نيز آدمهايی را میيابيم
كه با ما همراه میشوند
اما جور در نمیآيند.
گاهی اويی را كه دوست میداری احتياجی به تو ندارد
زيرا تو او را كامل نمیكنی.
تو قطعه گمشده او نيستی،
تو قدرت تملک او را نداری.
گاه نيز چنين كسی تو را رها میكند
و گاهی نيز چنين كسی به تو میآموزد
كه خود نيز كامل باشی،
خود نيز بینياز از قطعههای گم شده.
او شايد به تو بياموزد كه خود به تنهايی سفر را آغاز كنی،
راه بيفتی،
حركت كنی.
او به تو میآموزد و تو را ترک میكند،
اما پيش از خداحافظی میگويد:
شايد روزی به هم برسيم،
میگويد و میرود
و آغاز راه برايت دشوار است.
اين آغاز، اين زايش،
برايت سخت دردناک است.
بلوغ دردناک است،
وداع با دوران كودكی دردناک است،
كامل شدن دردناک است،
اما گريزی نيست.
و تو آهسته آهسته بلند میشوی
و راه میافتی و میروی
و در اين راه رفتن دست و بالت بارها زخمی میشود،
اما آبدیده میشوی
و میآموزی كه از جادههای ناشناس نهراسی،
از مقصد بیانتها نهراسی،
از نرسيدن نهراسی
و تنها بروی و بروی و بروی...
شل_سیلوراستاین
+5

کاش میشد آدمی ، گاهی
فقط گاهی
به اندازه نیاز بمیرد!
بعد بلند شود.
آهسته آهسته خاک هایش را بتکاند...
اگر دلش خواست برگردد به زندگی
دلش نخواست، بخوابد تا ابد.