متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - Deadking68

Deadking68
همش دلم ى آغوش گرم میخواد نمیدونم از چی باس فرار کنم
489
  • جنسیت : مرد
  • سن : 26
  • کشور : ایران
  • استان : سمنان
  • شهر : شاهرود
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : سیکل
  • نوع رشته : علوم انسانی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : نرفتم
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : من درباره ى خودم چیزی ندارم بگم باید اطرافیان نتیجه گیری کنن
  • علایق من : زبان...خودم...خانوادم...زندگیم...و...
  • ماشین من : هنو گواهینامه ندارم چ برسه ماشین
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : خورشت بادمجونای مامانم با ماکارونیاش
  • ورزش مورد علاقه : والیبال و فوتبال
  • تیم مورد علاقه : قرمزته
  • خواننده مورد علاقه : رضا یزدانی
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : فربرز عرب نیا
  • کتاب مورد علاقه : کتابای زبان خارجه
  • حالت من : مهربون
  • فریاد من : همش دلم ى آغوش گرم میخواد نمیدونم از چی باس فرار کنم
  • اپراتور : رایتل
  • نماد ماه تولد : تیر
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

8 سال پيش

تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا

بی فروغم کرده سنگ بچه‌های روستا

ریشه‌ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت

کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا

آمدم خوش خط شود تکلیف شب‌ها، آمدم

نور یک فانوس باشم پیش پای روستا

یاد دارم در زمین وقتی مرا می‌کاشتند

پیکرم را بوسه می‌زد کدخدای روستا

حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم

قدر یک ارزن نمی‌ارزم برای روستا

کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر

راهیم می‌کرد قبرستان به جای روستا

قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است

بد نگاهم می‌کند دیزی سرای روستا

من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا

تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا