متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - Bahar_34

Bahar_34
دیگر .....نمان ......برو ...... باشد که......یک خیال بمانی برای من ......
5498
  • جنسیت : زن
  • سن : 41
  • کشور : ایران
  • استان : تهران
  • شهر : تهران
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : قهوه ای تیره
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : نمیکشم
  • وضعیت زندگی : با خانواده
  • اجتماع : تعامل با همه ی افراد
  • زبان : فارسی
  • برنامه مورد علاقه : اصلآ تلوزيون نگاه نميكنم
  • وضعیت تاهل : متاهل
  • وضعیت بچه : دارم
  • وضعیت سواد : دیپلم
  • نوع رشته : علوم تجربی
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : متوسط
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : قورمه سبزی
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : داریوش...ابی...هایده...معین
  • فیلم مورد علاقه : برباد رفته....دزیره
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : رمان
  • حالت من : انتخاب نشده
  • فریاد من : دیگر .....نمان ......برو ...... باشد که......یک خیال بمانی برای من ......
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : بهمن
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

5 سال پيش

ای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت
بر سینه می فشارمت، اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت، اما ندارمت

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت، اما ندارمت

می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت

سعید بیابانکی

5 سال پيش

فروغ فرخزاد
کاش چون پائیز بودم … کاش چون پائیز بودم
کاش چون پائیز خاموش و ملال انگیز بودم

برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد

آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد

اشگ هایم همچو باران
دامنم را رنگ می زد

وه … چه زیبا بود اگر پائیز بودم
وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم

شاعری در چشم من می خواند … شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد

در شرار آتش دردی نهانی
نغمه من …

همچو آوای نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دل های خسته

پیش رویم:
چهره تلخ زمستان جوانی

پشت سر:
آشوب تابستان عشقی ناگهانی

سینه ام:
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
کاش چون پائیز بودم … کاش چون پائیز بودم

5 سال پيش

خوبرویان جهان، رحم ندارد دلشان/ / باید از جان گذرد هر که شود عاشقشان.
روز اول که سرشتند گل از پیکرشان، / / سنگی اندر گلشان بود که آن شد دلشان.

5 سال پيش

چو غنچه گر چه فروبستگی ست کار جهان، / / توهمچو باد بهاری، گره گشا می باش.

5 سال پيش

در شلوغی این روزهای سخت که در خانه خودت هم غریب و تنهایی پیدا کردن یک هم صحبت برای دق نکردن و حرف زدن غنیمت است
گاهی فکر می کنم حرفهایم آنقدر در دلم مانده اند پوسیده اند میدانم کسی نمی شنود اما من جنس حرفهای خودم را میخرم اگه حرفهای پوسیده دارید میخواهم آنها را بشنوم...

5 سال پيش

دلتنگی های آدمی را باد ترانه می خواند؛ و رویاهای شیرینش را آسمان پرستاره نادیده می گیرد.