متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - AliRzaZ

  • جنسیت : مرد
  • سن : 33
  • کشور : ایران
  • استان : خراسان رضوی
  • شهر : مشهد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.90
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : قهوه ای
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : تفریحی میکشم
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : مجرد
  • وضعیت بچه : ندارم
  • وضعیت سواد : کارشناسی
  • نوع رشته : علوم ریاضی
  • درآمد : متوسط
  • شغل : مهندس پایه/ناظر
  • وضعیت کار : تمام وقت
  • دین : مسلمان
  • مذهب : شیعه
  • دید سیاسی : هیچکدام
  • خدمت : معاف
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : در کل معاشرتی و اجتماعی و اهل هر نوع تفریحی فقط با اهلش
  • علایق من : مطالعه پیاده روی یا رانندگی
  • ماشین من : تویوتا کرولا 1991
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : مرغ سوخاری
  • ورزش مورد علاقه : فوتسال
  • تیم مورد علاقه : استقلال
  • خواننده مورد علاقه : سیروان خسروی
  • فیلم مورد علاقه : kites
  • بازیگر مورد علاقه : حامد بهداد
  • کتاب مورد علاقه : کلیله و دمنه
  • حالت من : شاد و خوشحال
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : ایرانسل
  • نماد ماه تولد : فروردین
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : 68802_headr6cftfnpkhkoh93u2k199dhuyurc7yxqtz.jpg
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

پسر کوچولو از مدرسه اومد و دفتر نقاشیش رو پرت کرد روی زمین!

بعد هم پرید بغل مامانش و زد زیر گریه!

مادر نوازش و آرومش کرد و خواست که بره و لباسش رو عوض کنه.

دفتر رو برداشت و ورق زد.

نمره نقاشیش ده شده بود!

پسرک ، مادرش رو کشیده بود ، ولی با یک چشم!

و بجای چشم دوم ، دایره ای توپر و سیاه گذاشته بود!

معلم هم دور اون ، دایره ای قرمز کشیده بود و نوشته بود :

پسرم دقت کن!

فردای اون روز مادر سری به مدرسه زد.

از مدیر پرسید می تونم معلم نقاشی پسرم رو ببینم؟

مدیر هم با لبخند گفت بله ، لطفا منتظر باشید.

معلم جوان نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد!

مادر یک چشم بیشتر نداشت!

معلم با صدائی لرزان گفت :

ببخشید ... ، من نمی دونستم ... ، شرمنده ام ...

مادر دستش رو به گرمی فشار داد و لبخندی زد و رفت.

اون روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه اومد

با شادی دفترش رو به مادر نشون داد و گفت :

معلم مون امروز نمره ام رو کرد بیست!

زیرش هم نوشته :

گلم ، اشتباهی یه دندونه کم گذاشته بودم!

 

اینقدر ساده به دیگران نمره های پائین و منفی ندیم.

اینقدر راحت دلی رو با قضاوت غلط مون نشکنیم
.

9 سال پيش

آموخته ایم از تو وفاداری را

خون تو نوشت معنی یاری را

ای کاش که آب کربلا می آموخت

آن روز زچشمت آبرو داری را ...

+5

9 سال پيش

چقدر دلم میخواهد نامه بنویسم…تمبر و پاکت هم هست و یک عالمه حرف …کاش کسی جایی منتظرم بود…!!

9 سال پيش

در ســه حالـت می تـونی برای "دیگران" مُـهم باشــی :
.
.
.
.
.
1 خوشگـل باشـی
2 پولدار یا مشـهور باشی
3 بـمــیــری !
رضـا ژیـان روحش شاد

9 سال پيش

هــــرچـــــه از دســــت مــــــی رود..

بـــگــــــذار بـــــرود...

چـیـــــزی کـــــه آلـــوده بــه الــتــمــــاس بــاشــــد

نـــمـــــــی خـــــواهــــــم...

هـــرچـــــه بــــاشـــــــد...

حــــتــــــــی زنــــــــدگــــــــــــــی...

9 سال پيش

ایا میدانستید گونه ای از عنکبوت های ماده بعد از جفت گیری
نر های خود را میخورند؟؟؟؟؟؟
انها تنها موجوداتی هستند که فهمیده اند شوهر به هیچ دردی نمیخورد