متفاوت ترین شبکه اجتماعی در ایران

پروفایل کاربر - 8Mohammad

  • جنسیت : مرد
  • سن : 39
  • کشور : ایران
  • استان : انتخاب كنيد
  • شهر : انتخاب كنيد
  • فرم بدن : متوسط
  • اندازه قد : 1.70
  • رنگ مو : مشکی
  • رنگ چشم : مشکی
  • تیپ لباس : انتخاب كنيد
  • سيگار : بدم میاد
  • وضعیت زندگی : انتخاب كنيد
  • اجتماع : انتخاب كنيد
  • زبان : انتخاب كنيد
  • برنامه مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • وضعیت تاهل : انتخاب كنيد
  • وضعیت بچه : انتخاب كنيد
  • وضعیت سواد : انتخاب كنيد
  • نوع رشته : انتخاب كنيد
  • درآمد : انتخاب كنيد
  • شغل : انتخاب كنيد
  • وضعیت کار : انتخاب كنيد
  • دین : انتخاب كنيد
  • مذهب : انتخاب كنيد
  • دید سیاسی : انتخاب كنيد
  • خدمت : انتخاب كنيد
  • شوخ طبعی : شوخ طبع
  • درباره من : انتخاب كنيد
  • علایق من : انتخاب كنيد
  • ماشین من : انتخاب كنيد
  • آدرس وبلاگ : انتخاب كنيد
  • غذای مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • ورزش مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • تیم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • خواننده مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • فیلم مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • بازیگر مورد علاقه : انتخاب كنيد
  • کتاب مورد علاقه : انتخاب نشده
  • حالت من : خونسرد
  • فریاد من : انتخاب كنيد
  • اپراتور : رایتل
  • نماد ماه تولد : اردیبهشت
  • تعداد اخطار : نداره
  • دلیل اخطار : انتخاب نشده
  • هدر پروفایل : انتخاب كنيد
  • آهنگ پروفایل : انتخاب كنيد

9 سال پيش

دلم مي خواست
شبي که مي رفتي
اتفاقِ ساده اي مي افتاد

راه را گم مي کردي
فاخته اي کوکو مي کرد
و کليدي زنگار گرفته
از آشيانه ي خالي دُرناها
به زمين مي افتاد

باران مي گرفت
بيدار مي شدم
بيدارت مي کردم
و ادامه ي اين خواب را
تو تعريف مي کردي

9 سال پيش

به جای دسته گلی که فردا بر سر قبرم می گذاری امروز با شاخه گلی کوچک یادم کن

به جای سیل اشکی که فردا بر مزارم نثار میکنی امروز با تبسمی شادم کن

به جای متنهای تسلیت گونه که فردا در روزنامه ها مینویسی امروز با پیامی کوچک خوشحالم کن

من امروز به تو احتیاج دارم نه فردا

9 سال پيش

http://www.hamkhone.ir/member/19113/blog/view/123066/
برامون خیلی دعاکنید
ممنون

9 سال پيش

خوش بینی آهنربای خوشبختی است
اگر مثبت بمانید ، اتفاقات و آدمهای مثبت به شما جذب میشوند

9 سال پيش

روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند
ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد
یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید
دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود
مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم
کافیست از تو سریعتر بدوم
و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت!

9 سال پيش

تکیه بده
اما به شانه هایی که اگر خوابت برد سرت را زمین نگذارد . . .